Skip to content
Home » فریــشته

فریــشته

    جشنی نبود برای پرتاب خنجری
    به دختری استانده در مقابل
    آن روبرو
    تیرگانی بود به غایت آهسته و بایسته
    کشنده و پرمدعا-|ـ
    لباس برق برقی‌اش حتی عرق شرمش را نپوشانده بود
    گردونه که لنگ می‌زد
    در کشاکش معلق تاریک
    گم شده بود

    گردنه خالی از برف
    کم خطر تر از همیشه
    رعد و برق اما
    به کندی
    تماشا را خدشه‌دار
    و خش‌دار

    دم صبح کاذب
    تاریکی
    بازگشت به آسمان برلین

    کروتزبرگ – کوتی – بلوک جنوبی
    ۲۲:۲۱ شب – آگوست ۲۰۱۲