جشنی نبود برای پرتاب خنجری
به دختری استانده در مقابل
آن روبرو
تیرگانی بود به غایت آهسته و بایسته
کشنده و پرمدعا-|ـ
لباس برق برقیاش حتی عرق شرمش را نپوشانده بود
گردونه که لنگ میزد
در کشاکش معلق تاریک
گم شده بود
…
گردنه خالی از برف
کم خطر تر از همیشه
رعد و برق اما
به کندی
تماشا را خدشهدار
و خشدار
دم صبح کاذب
تاریکی
بازگشت به آسمان برلین
کروتزبرگ – کوتی – بلوک جنوبی
۲۲:۲۱ شب – آگوست ۲۰۱۲