گوشهام
از وخامت اوضاع گرم
چشمها
از نیمهبسته ماندن قرمز
مغزم روی ترمزدستی
دندهم
تو دشت سینهت خلاص
شانهام
میهمان
چند موی خاکستریت
دو پهلویم
پابند دودوی حرفات
لاک غلطگیر
روی ناخنکِ قضیه
کشدار و منضبط
زانویی غم به بغل گرفته
معادله
….
انگشترِ میانی
حوالهی مغزیِ خودکارِ خشک
چشمکزنِ کمرشکن
بشکن و بالا بیانداز
جاتو کنارکم
…
گوشهگیری چشمیِ در
محض خلاصی راه رو ….
پنجشنبه ۲:۳۰ صبح – هشت نوامبر ۲۰۱۲