هماهنگنشده
نِشَستم به پات
اما این ضرباتِ ایستگاهی
بر نوارِ سلولوئید متلاطم موج میزد
و ماچیزی نداشتیم به هم بگوییم
جُز دفاع و تمارضِ دروازهای
و من غریبم ِ قریبالوقوع
چون نماهنگِ روزِ واقعه، مصنوعی
هلهلهای که هر آیینه
Corner
داشت و گوشه های تیزش به قلبم می رفت
بی آنکه ذخیرهای، آن دور و بر ها بپلکد با گرمکنِ آبی رنگ
راست میگفتی که مینیسک پادرمیانی پاره پاره
وتاندون های معتمدین ریش ریش؟…
تا رفع کل فتنه
تا اینجایِ بازی
یک – یک موازی
به نفع اسب ها و بدلکاران
و دغدغههایی که داور نیست
چهارم آوریل 2013 – 5:07 صبح – تهران – شهرک غرب