تن میدهیم
پسلزرههای جادهیویران
نرم نرم حّلمان میکند
در هم دندانها و لبها را میزان
فرمانی که به چپ میکشد
در نوازش تو
خسته نمیشود
بل خواب میرَوَد
رود در پیچش
موها سپردهیِ بلند مدتی است
به شانهیِ نامرئی
انگشتهات که گل میدهند؛
سنگ روی سنگ…
بند روی بندِ دلِ پاره…
هرباره
موج میزنیم…
2:49 عصر – چهاردهِ میِ دوهزار و سیزده