ایستاده بالای زايدهای که از تهران بیرون زده
در قفسی مشبک
که خار چشمانمان بود
شانه به سر
ایستاده کنار دوربرگردان
شبدری چاهارپر
فرفرهها
چم نمیخورند
تو، هم
———
صبحی یخرده در ایستگاه قطار مرکزی کاسل
A freezing morning at Kassel HBF, 7:23 am – 12 Aug