پسر، دستخالی
چایی نخورده با تو
قند لای دندانهاش
حَبّه حَبّه
میفِشُرد
پسر
خاله
شد
یکباره
کمی شیر و دو قاشق
شکر
دست نخورده پسر
سردشده پسر
به هم میزند
با تو
و من دزدانه می خندم
روزی از نو
———-
وقت عصرانه – ۵:۵۷ دقیقه – ۲۶ اکتبر ۲۰۱۲ – میلفورد – اُهایو