در هم تار تنیدهایم
وابستگی به حرف پیش پا
افتادهای میمانند که واو اش
چسبیده به الف قامت دوست
و آنچه میماند نسبت من با توست…
بیمناسب مبارک شدهایم
بی هیچ اکسیژنی تازه
فصلِ تارِ به یادماندنی…
سرد مریض به گرم جرقههای نگاهت در
دود محو هواکش ملزوم زلال ذهنت
و شیر کاکائوی سرِ پا با کیک
نمایشِ دیالوگ و انشا
قدمان میرسد به آینه حالا
با سه سانت پاشنهی چکمههات
و چک چک میل من بر سِروِر آرزو
منتهیِ لایتناهی
صبر پیشه یِ جدیدمان
و امّای آرام و «ما»ی نو….