Skip to content
Home » لمسِ هیچ‌چیز

لمسِ هیچ‌چیز

    و این ناگهانی ماندن، لرزیدن… قورت دادنِ آب دهان … و لمسِ هیچ چیز
    تو به هیچ وقت هایمان، می‌مانی
    خاطراتی که نداشته و نداریم
    یا من فُرمت کرده ام
    پارتیشنِ
    B
    تو را
    AB  وفا
    یا لغزشِ سوزنِ دیسکِ سخت به داده ها آسیب جدی رسانده و
    فراموشی …
    کوشی؟ نیستی؟
    کورمال که نه سینه خیز به مقصدِ تو ام،
    پیش‌نمایش میان پرده‌یِ همان آبادی
    که فلز می‌گیرد از داغیِ تجهیزات سوخته
    خاکزیری که سینه‌ریزت را آنجا
    می‌یافت نشود…
    گَشته ایم ما …

    …سنجاق قُفلی به گلوگاهم
    که لب تَر کنم
    قاچِ لاشه‌یِ بوسه‌ای می‌شِکُفَد به نیشـخند
    و نَتَرس اینجاهایِ شعرِ من
    دیگر خطاب به کسی نیست
    با تو شروع کرده‌ام مُنتهی‌الیه پوشه‌یِ پیش‌فرض،
    مُنقَضی می شوم…

    سوم مارس ۲۰۱۳   – تهران دو و نیم شب