گنج توی کمد

Posted on

گنجه‌ات را می‌پایم،
ماجرا را پایانی نیست
چکمه‌ها، جوراب‌های شلواری و
آجر‌های شومینه پیدا
دود اما از مطبخ که نه
از زیر دوش پراکنده
کلمات قطراتِ چکنده
از موهات گم‌شان می‌کنم
غیر‌ممکن است
جمع‌آوری تک‌تک‌شان
به صندل‌ها می‌خورند و
باد می‌کنند چرمها و
جیر‌جیرِ پاشنه‌ها منطبق بر مخ

مبلِ راحتی‌ شاهد همه
نه ملایمتِ بالشِ ململ…
پشه‌ها در مهمانیِ ترشی و چاتنی
در دره‌ی کاسه‌های کوچک باقی‌‌مانده
روی میز درد

ریه‌ها پر و خالی‌
تند و کند
…آه
از همین منبع بدست می‌آمد، نه؟
در گنجه نیمه باز
دهان محض دندان‌ها
کلید

——————————-

پنج دقیقه به یک، شنبه یک دسامبر