من انگار، ناخنگیرت
هر دو هفته یکبار
یادم میافتی
یا دیرتر
یا هر از گاهی اگر
ناخنت بشکند، خدای ناکرده
برمیداریام از بین خرتوپرتها
سوهان را از دلم بیرون میکشی
سعی میکنی
صافش کنی که به جایی گیر نکند
گِرد میچرخانی اَم،
من چه سر خوشم در دستان تو
زبریام اینبار به کار آمده است
تمام شد…
شاید اگر کَرَمت بِکِشد
یک فوت هم به ما بکنی
مرحمت میکنی آبم میکشی
بویَم میکنی
نَکند بویِ تُرا بِدَهم
نمیبوسیام
می گذاریام لب طاقچه
سرد و تا شو
اگر با تو کنار نیایم
و تیزت کنم
هرچند جای کمی میگیرم
میترسم زنگ بزنم
برای همیشه دورم بیاندازی
____________________________
سه و هجده دقیقه – نوزده مارس ۲۰۱۳