تفنگ پُرِ من و دلِ خالیِ تو
در کارخانه
شَهدِ بِلاتکلیفی
با شربتِ شهادت مخلوط،
تا کار به جا های باریک…
چهار پنج سانت خطا داریم
ماشه در لمس انگشتانت و
شلیک به پر پر شدن گلهای اطرافت
میانجامد و
تاریک
نرمتر
زیر بارانِ نیامده و
برفِ نکوبیده و
خاکِ نَتکانده
بارانیات پر بار از گُرگُرِ گونهات
در ساعت سه عصر سوئد
و صبح زود کراچی
و جوش هم که میزنی
برای بلبل هاست
نمدار
نمناک
خاک آشنا
ناتمام
——————–
يكشنبه، 2013/02/17 – 15:32