میله‌یی‌‌ در قلبت هست که سالهاست پرچمی از آن بالا نرفته… زنگ می‌زنددر گوشت… و ضرباهنگِ آهنی منتهی‌ به سلامی‌ سر‌سنگین، نظامی بُهت در یونیفرمت،… Read More »میله – منحنی

حالا همین دوروبر‌ها روی ماسه‌ها نشسته‌ام، دارم قلعه شنی می‌سازم… دریا دهانت است، موج نمی‌زند این بار ساکت و بی‌ کف محو میکنی‌ ردِّ سار را… Read More »حالا – چگونه

زبونِ تو به زبونه‌یِ قرمزِِ کنار بسته‌بندی‌ام می‌کِشی تا بازم کُنی من ساقه‌طلایی‌ات یا چه فرقی می‌کنه پنیر مثلثی‌ت دَر می رود اما تا تَه… Read More »Eject – زبانه‌

می‌نویسی *«تمام قلبم مال تو» CC می‌کنی به تمام دلداده‌هایت و همه‌ی معشوقه‌هات یکجا Google فکر می‌کند تبلیغاتِ دُرست هدف‌گیری نشده‌ای در کار است باز فرستاده… Read More »بازیِ خداحافظی

چرا کوتاه‌تر می‌نویسم چون می‌آیی و یادم می‌رود بنویسمت کوتاه آمدن شطرنجی‌هایت بر بلندای راه راه کلمات را رنده می‌کند ریز ریز هم می‌زند تاریکی… Read More »پرّه‌ها

اخمی که هیچ کس آنرا نمی‌دید به لب‌ها فرمان می‌داد آسان بگیرند تا زمانش برسد خمیازه آنگاه شکفتن شکار چون تازی به دنبال روباه نو… Read More »پیشانی

روی سیاهِ – زخم را که می‌کَنَم جوهری می‌شود ساعدم نه اینکه دنبال حال مصاعدم! پوست روی زخم من را از بیرون جدا می‌کند نفس… Read More »Fexofenadine

درِ قندانِ بسته احتمالِ حمله به انجیرها را به سرعت بالا می‌بَرد نمایش هنوز در حال اجراست و من یاخته‌ای هستم که داغ است نمی‌داند… Read More »هیپوگلیسمی | Hypoglycemia

تُفاله‌گیر سوراخ‌های بزرگش را با سبزیجاتِ نیم‌شسته مشغول می‌دارد گچ به راحتی پایین می‌رود تا با باقی مو‌ها لوله را بِبَندد صافی اما با استانداردِ… Read More »فیلتر – filter

خرده نان‌هایش را روی کوه کرکس پایین ریخت برای پرندگانی که نمی‌شناخت قند را نگه داشت برای روز مبادا شاید هم بخاطر بسته‌بندی‌اش و نمک… Read More »بسته‌بندی‌شده برای مسافر