کاغذ و تا
نزدیکای کافه اُریانت تو کش میآیی و من تا میشوم تا میشوم خودم، تو فِید میشوی و باز کِشوی داشبورد وِل میشود پر ِدستمال …… Read More »کاغذ و تا
نزدیکای کافه اُریانت تو کش میآیی و من تا میشوم تا میشوم خودم، تو فِید میشوی و باز کِشوی داشبورد وِل میشود پر ِدستمال …… Read More »کاغذ و تا
تو با چَتریهایت به دهه سی – چهل میماندی به عکسهای زیبای جامانده از آلبوم در آستریِ جلد تا روز مبادا پنج ترا از قهوه… Read More »شماره – رنگ
پُشت رُل تو بودی یا من؟ چه کسی ما را به درّه کشانده؟ …. پشت رُل، خواب نبودیم یک خانواده ایستادند تا به ما کمک… Read More »Driving with you
صدا که قطع و وصل … نه… نطقام کور نشده است… ترا میبیند که به ریسمان تو وصل است نطقام لال هم نیست لکنتی است… Read More »صدا که قطع و وصل …
دومین شب ما بود بیدغدغه از “ماندن یک شبه” گذشتیم و اهلی شدیم تو در ارتفاعی اوج و خسخسهای پنکه در ارتفاعی پست گلهای ملافه… Read More »ماندن یک شبه
تلخی پینه تاریخی، روی انگشت سبابه دست چپم، جای خالیات در واگن اسباببازی … بازی پینه دوز روی شصت پای راست … در باغچه مهمانی تلفنهای… Read More »بلوک جنوبی
حَک شدهای بر من … ترسم از همین بود اگر دیگر برخوردی بینِ ما نباشد…؟ نپاشد گَردِ سردِ مته بر فرق سرمان…؟ جوگندمیِ چه اشتراکی… Read More »برخوردی دیگر
ایستاده بالای زايدهای که از تهران بیرون زده در قفسی مشبک که خار چشمانمان بود شانه به سر ایستاده کنار دوربرگردان شبدری چاهارپر فرفرهها چم… Read More »شانه به سر
پشیمان نمیشوم از تو اخمهایت گشاده در پنجرهی واگن آبی … مکث معنیدار دستانت در اکثر عکسها و شاخههای گوزنها در موهایت … و مهمانیای… Read More »بهآ
جشنی نبود برای پرتاب خنجری به دختری استانده در مقابل آن روبرو تیرگانی بود به غایت آهسته و بایسته کشنده و پرمدعا-|ـ لباس برق برقیاش… Read More »فریــشته