Skip to content

سرانجام

    خون خونش را می‌خورد و ماخونمان به هم نمی‌خورد [آبمان با هم دریک جوی [می رفت تنها چیزی که ما را به هم پیوند می‌داد… Read More »سرانجام

    بعد واقعه

      خیلی شانسی می‌رسم به عکسِ تو تو یک سایتِ معماری از ویرانی که منم تا آبادیِ تو راهی نیست تو نمایش نمی دهی مخابره نمی… Read More »بعد واقعه

      آخرهایِ ما

        طنینِ در صدایِ وزوزِ مگس می‌دهد باز و بسته‌اش که می‌کنی دیگر اسفند نیست اشکی که فرو نمی افتد با پودر پیاز… با بویِ دودِ… Read More »آخرهایِ ما

        ملاحظات اداری

          بسمه تعالی با سلام به استحظار می‌رساند که با اتکا به تجربه‌ی تمام رابطه‌های محتوم به جا خالی، زیرسیگاری سفالی و ….بند بندپرتغالی صدماتِ ناشی… Read More »ملاحظات اداری