او را مانندِ تخت
تن میدهیم پسلزرههای جادهیویران نرم نرم حّلمان میکند در هم دندانها و لبها را میزان فرمانی که به چپ میکشد در نوازش تو خسته نمیشود… Read More »او را مانندِ تخت
تن میدهیم پسلزرههای جادهیویران نرم نرم حّلمان میکند در هم دندانها و لبها را میزان فرمانی که به چپ میکشد در نوازش تو خسته نمیشود… Read More »او را مانندِ تخت
خون خونش را میخورد و ماخونمان به هم نمیخورد [آبمان با هم دریک جوی [می رفت تنها چیزی که ما را به هم پیوند میداد… Read More »سرانجام
..بی صبرااانه چشم پوشی میکنم = پوشاندن چشمهات به وقتش وقتی رانندگی نمی کنی تا دو دو مهره های سیاه ماتم ببرد «گیجم امروز» به… Read More »همپوشانی – مضرب مشترک
خیلی شانسی میرسم به عکسِ تو تو یک سایتِ معماری از ویرانی که منم تا آبادیِ تو راهی نیست تو نمایش نمی دهی مخابره نمی… Read More »بعد واقعه
یک قاشق چایخوری میان موراکامی و ما فاصله انداخته، و چندفصل پَرِش ما را به گزارشی از آینده رهنمون…. آنگاه که تو لا کتابی مذکور را… Read More »مصادره به مطلوب
منفعل نشسته روی شانهات فرشتهی سمت راست هیچ کاری نکردهای امروز که در کُنج ِنامهات بگنجد نه سر زدهای چون چمن نه روییدهای ذرهای نه… Read More »دوراهی – بن بست
در نبودِ تو به مُچِ دستِ چَپم آسیب رسیده است نیم فــــــــاصله ها را دیر به دیر در می یابم که تصحیح شان کنم گاه،… Read More »غلطِ مُصطلح
جدایی در اسلوموشنترین حالتِ خود “بالا شکستن/شکست از بالا” ریشهها که ریشریش میشوند بیخانمانی مرا دریافتهای اکنون که خَرِ مُراد قرار عاشقانهای را با شتری… Read More »کاریز خشک – آبیاری قطرهای
طنینِ در صدایِ وزوزِ مگس میدهد باز و بستهاش که میکنی دیگر اسفند نیست اشکی که فرو نمی افتد با پودر پیاز… با بویِ دودِ… Read More »آخرهایِ ما
بسمه تعالی با سلام به استحظار میرساند که با اتکا به تجربهی تمام رابطههای محتوم به جا خالی، زیرسیگاری سفالی و ….بند بندپرتغالی صدماتِ ناشی… Read More »ملاحظات اداری