جلوههای تو
بحث اسکایپی ما به کجا رسید؟ کلاردشت کجا… جزیره کجا؟ استودیوت خالی بود با صندلی روبروم حرف میزدم صحنهپردازی به خوبی اطاق ملاقاتِ زندان توی فیلمهاست… Read More »جلوههای تو
بحث اسکایپی ما به کجا رسید؟ کلاردشت کجا… جزیره کجا؟ استودیوت خالی بود با صندلی روبروم حرف میزدم صحنهپردازی به خوبی اطاق ملاقاتِ زندان توی فیلمهاست… Read More »جلوههای تو
پسر، دستخالی چایی نخورده با تو قند لای دندانهاش حَبّه حَبّه میفِشُرد پسر خاله شد یکباره کمی شیر و دو قاشق شکر دست نخورده پسر… Read More »کارد و پنیر
دست میبَری روی خودت خم شدهای تا بِرِسی به کاسبرگهای گُل ایوانِ طبقهی پایین گُلِ شیپوری به سَمت نور نروییده بود – از بس خجالتی… Read More »خلوت – شرم
بر ساحل فرضی دریاچه مصنوعی در پارکی گم تلالو نور ماه و زردی چراغ گاز در آینهی پیراهنت افتا… ده فیروزهی پنهان در شکن ابروت… Read More »مات…م
تمام روز در تخت نبودهای… تمام روز بر تخت ماندهام شیارهای راه راه تشک روی ساعد دست-ات نشسته که ستون کرده ای زیر سرت… زیر… Read More »سرد و گرم – راه راه
بر میآشوبی ….بر میافکنی پردههای سنگین تبات را …شب میشویم تو گلهای قرمز و مشکی را لیف میکشی بی آنکه بدانی انگشت کوچکات …میخلد دایرههای… Read More »بوتهی تو
بین وعدهها رفتنی هستند، رٍفت و روب دستگاه کهنه گوارشی با آب تازه …لبخندی پنهان که با روشن شدن چراغت وا میرود مخاطب این یکی کیست؟… Read More »میان وعده
…در جریان تو نیستم موجهای نامرئی مرا فاکتور میگیرند …و به حّد صفر نزدیک جذر مشدد میشود اما صخرهای را که من بَرَش چَمبره زدهام… Read More »بلندتر
…مه گرفتهای، بالاپوشِ گونههات ناپیدا ترسیمِ خطِ چشم نرسیده به انتهای شب …منقارِ کوتاهی که با اون نوک میزدی که قلب چوبیم دارکوبِ غم تکرارِ… Read More »دارکوب و مه
به دندانهات، و حریم لختِ تابستانی رو به موت… نگاهت که نگهم میداشت، تلخی لیموناد و عرق، بعد از هجومِ اردکها … در منتهی الیه… Read More »آسمان به ریسمان