Skip to content

جلوه‌های تو

    بحث اسکایپی ما به کجا رسید؟ کلاردشت کجا… جزیره کجا؟ استودیوت خالی بود با صندلی روبروم حرف می‌زدم صحنه‌پردازی به خوبی اطاق ملاقاتِ زندان توی فیلم‌هاست… Read More »جلوه‌های تو

    کارد و پنیر

      پسر، دست‌خالی چایی نخورده با تو قند لای دندان‌هاش حَبّه حَبّه می‌فِشُرد پسر خاله شد یکباره کمی شیر و دو قاشق شکر دست نخورده پسر… Read More »کارد و پنیر

      خلوت – شرم

        دست می‌بَری روی خودت خم شده‌ای تا بِرِسی به کاسبرگ‌های گُل ایوانِ طبقه‌ی پایین گُلِ شیپوری به سَمت نور نروییده بود – از بس خجالتی… Read More »خلوت – شرم

        مات…م

          بر ساحل فرضی دریاچه مصنوعی در پارکی گم تلالو نور ماه و زردی چراغ گاز در آینه‌ی پیراهنت افتا… ده فیروزه‌ی پنهان در شکن ابروت… Read More »مات…م

          بوته‌ی تو

            بر می‌آشوبی ….بر می‌افکنی پرده‌های سنگین تب‌ات را …شب می‌شویم تو گلهای قرمز و مشکی را لیف می‌کشی بی آنکه بدانی انگشت کوچک‌ات …می‌خلد دایره‌های… Read More »بوته‌ی تو

            میان وعده

              بین وعده‌ها رفتنی هستند، رٍفت و روب دستگاه کهنه گوارشی با آب تازه …لبخندی پنهان که با روشن شدن چراغت وا می‌رود مخاطب این یکی کیست؟… Read More »میان وعده

              بلندتر

                …در جریان تو نیستم موج‌های نامرئی مرا فاکتور می‌گیرند …و به حّد صفر نزدیک جذر مشدد می‌شود اما صخره‌ای را که من بَرَش چَمبره زده‌ام… Read More »بلندتر

                دارکوب و مه‌

                  …مه‌ گرفته‌ای، بالا‌پوشِ گونه‌هات ناپیدا ترسیمِ خطِ چشم نرسیده به انتهای شب …منقارِ کوتاهی‌ که با اون نوک می‌زدی که قلب چوبیم دارکوبِ غم تکرارِ… Read More »دارکوب و مه‌